امیر ارجینی
من در این شهر با رفیقانم
زخمیِ یاد نارفیقانم
با منی که رفیقتان
بودم
نا رفیقی چرا ؟ رفیقانم!
باورم مثل ارگ بم ویران
زیر آوارها رفیقانم
سخت دلتنگ هستم اما حیف
من کجا و کجا رفیقانم
دیگر از من که یار بودم و بس
راه دوری است تا رفیقانم
«من چه گفتم به جز حکایت دوست
در همه عمر با رفیقانم
؟
که از آنچه نگفته ام امروز
سعدیا بارها پشیمانم!؟